تا تو آرام نگیری شب به آغوش نگیری عشق را
تا دلت صاف نکردی من خودرا نشناسی هیچوقت .....
ارزش دوست گران است
و من
چون گذر زمان فهمیدم
هر کسی را نتوان دوست شمرد......
زخمای کهنه رو باید بازشون کرد
روشون نمک پاشید
که یادت بمونه از کجا زخم خوردی و از کی زخم خوردی.....
به کجا میروی ؟
صبرکن !…
صبر کن عشق زمین گیر شود بعد برو !
یا دل از دیدن تو سیر شود بعد برو !...
به نظرم دین به انسان هویت میده ، اما چهره واقعی بسیاری رو میپوشونه...
چه باید گفت؟
چه باید کرد؟
با دشمن حسودی که در ظاهر دوست صمیمی توست؟...
کینه ای نبودم
کینه ای شدم
از بس دیگران به من آسیب زدن و حتی معذرت خواهی هم نکردن...
هر چقدر هم نصیحت کنی
نه صداتو میشنوه
نه صورتتو میبینه
آدم عاشق
فقط دوست داره به عشقش برسه
همین...
نا امید که میشوم
خستگی را تکرار میکنم
هر روز
هر ساعت
هر ثانیه...