بوسه از غنچه ی لبهای تو چیدن دارد پیچ و تاب خم گیسوی تودیدن دارد درمیان قدوبالای همه آدمیان الف قامت تو وه که کشیدن دارد احتکاراست و دراین معرکه ی قیمتها به خداچشم سیاه تو خریدن دارد چه کنم مشتری ثابت قلبت شده ام ضرب آهنگ دلت وای شنیدن...
در دورهٔ ما عشق فقط بند هوس شد با یک بغل و بوسه گرفتار قفس شد تا بوسه اصابت نکند بر بن قلبت بیهوده لب آلوده به آن بوسهٔ کَس شد