متن هوس
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات هوس
چشمانش قصد جانم کرده اند.
جانم فدای قصد او.
دستت روی تنم کشیده میشود و هر لمس، رگهایم را برق میاندازد.
چشمهایت نمیگذارند نگاه را بردارم، و نفسهایمان گره خوردهاند، زمان انگار ایستاده است.
لبهایمان نزدیک میشوند، اما هیچکس هنوز جرئت نمیکند تمام فاصله را پر کند.
هر حرکتت، هر لرزش دستت، بدنم را به آتش میکشد؛ تپش قلبم...
هوس هرچند مقبوح است ولی یک حسن هم دارد
که باطن میکند پیدابه آنکس که ریا دارد
هوس با عشق مخلوط است یکی بایک یکی باجمع
ببخش تو آن زلیخا را که تنها یوسفی دارد
تو میان من و مستی کدام را خواهی..؟
من تو را مست در آغوش خودم میخواهم...
(غفلت سرای عمر)
از عشق دم زدیم و زمان در هوس گذشت
پیری رسید و عمر گران ، در هوس گذشت
افسوس! شد تباه ، همه روزگارمان
از نوبهار تا به خزان در هوس گذشت
روحی نمانده است به پیکر چو مُردگان
درد و دریغ و آه! که جان در...
ای تلخ ترین سخت ترین حادثه بودی
رفتی و نگفتی به که دلباخته بودی
تنگترین ای زخم ترین دل به تو سوگند
در خاطر او گوشه ای از حاشیه بودی
بیگانه و بیگانه تر از من چه کسی بود
ای دورترین دورتر از فاصله بودی
دلداده و دلدارتر از من...
در آغوش عریان من
ضیافتی برپاست ..
هرحرامی اینجا حلال است
محکوم کن جبرها را در
دادگاه ممنوعه ها ..
چیره شو بر تن برهنه ی من
لختی در این سرزمین
وسوسه انگیز بیاسای..
بذر عشق و هوس ،
در سایش دوتن جوانه خواهد زد ..
میان نبض و نفس...
لاف عشق می زنید
اما
دست شما رو شده است
گرگ هوس هستید و
پوستین بره به تن کرده اید!!
زانا کوردستانی
بخدا دل ندهم من به دل و حرف کسی
پیش رویم تو که باشی ندارم هوسی
اعظم کلیابی بانوی کاشانی
قلب بیچاره من باورت کرده نرومن چقدگفتم بهش عاشق هرکس نشواسیرتوشداماتواسیرهوسی حتی دلم نمیادبه توبگم عوضی
من همونم عاشقت توولی عوض شدی وای چه جوری بت بگ اسیرهوس شدی
آنقدر انس به آن شیرینی لبخندت دارم،
که هوس دارم از کندوی عسل لب هایت،
به اندازه ی نوک زبانی بچشم و بمیرم...
مهدی بابایی ( سوشیانت )
دو سرخی براق در جهان،
یکی لب های تو، و دیگری گیلاس،
یکی دلخواه عشق، و دیگری دلخواه هوس...
مهدی بابایی ( سوشیانت )
دلم شده عاشق یه آدم هوسبازولش کرده تازه آخ ازمن شده طلبکار
بدجور هوس کرده دلم ناز برقصی!
در خلوت بی پنجره ام باز برقصی
من مولویِ چشم غزلپوشِ تو باشم
تو در غزلم با دف و آواز برقصی
هرچند که ناکوک تر از سوز دلم نیست!
اما کمی ای کاش به این ساز برقصی
وقتی که دلم لک زده در ترس...
در دهانم باز، در گوشم قفس
زخم هایِ جانِ من؛ سود از هوس
(باز: پرنده ی شکاری. سود: نتیجه)
شیما رحمانی
تا که داد دستم؛ سیبِ هوس
گاز زدم؛ کِرمو بود!
شیما رحمانی