پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
پاییز آمده ست که خود را ببارمت!پاییز: نامِ دیگرِ «من دوست دارمت».بر باد می دهم همه ی بودِ خویش رایعنی تو را به دست خودت می سپارمت!باران بشو، ببار به کاغذ، سخن بگو...وقتی که در میان خودم می فشارمتپایان تو رسیده گلِ کاغذیِ منحتی اگر که خاک شوم تا بکارمتاصرار می کنی که مرا زودتر بگوگاهی چنان سریع که جا می گذارمت!پاییز من، عزیزِ غم انگیزِ برگریز!یک روز می رسم... و تو را می بهارمت!!!...
فروختم به دو تا بوسه کلّ دنیا را!...