کشیده است دلم خنجر شبگرد سکوت شکسته در دل من پنجرهی سرد سکوت به گرد خویش نگردد پر پروانهی شوق اگر چه سوختهام در شرر مرد سکوت نفس بریده رسیدهست به پژواک عدم صدای من شده در واقعه همدرد سکوت دل از هیاهوی بودن رخت به خلوت کشید نهان شدم...