در دل شب، نشستهام و چشم ترم با توست ای راز آشکار جهان، همسفرم با توست تاریکی جهان که مرا در خود فروبُردهست روشندلیست اگر سوزِ سحرم با توست لب بستهام ز خلق، ولی دل پر ز نجوایت این گریههای بیصدا، پشتِ درم با توست ای روشنیِ نابِ دل، از...