در دل شب نشسته ام و...
زیبا متن: مرجع متن های زیبا کوتاه
- خانه
- متن ها
- متن عطیه چک نژادیان
- در دل شب نشسته ام و...
در دل شب، نشستهام و چشم ترم با توست
ای راز آشکار جهان، همسفرم با توست
تاریکی جهان که مرا در خود فروبُردهست
روشندلیست اگر سوزِ سحرم با توست
لب بستهام ز خلق، ولی دل پر ز نجوایت
این گریههای بیصدا، پشتِ درم با توست
ای روشنیِ نابِ دل، از ظلمت زمانه
یک شعله میکشم به دل، تا شررم با توست
هر اشک شب، زبان من و هر آه، آیهایست
کای بینیاز عشق، اگر رهبرم با توست
سجادهام نه از زر و نه از بافتهی ری
زیرِ غبار خستگیست، در اثرم با توست
چون رعد میلرزم ولی امید دارم از تو
زیرا که قطرهام، ولی در بحرم با توست
در خلوت شبانه، دلم را صدا زدم
پاسخ شنیدم از دل، که باورم با توست
ای مهربان خالق، ای نور بیکران
هر لحظه از حیاتم، سراسرم با توست
اگرچه دورم از تو برای غمی ز این جهان
اما تمام هستیام، سراسرم با توست