پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
باید یک شعر داشته باشدکه تمام روزهابه آواز بخواندش،یک شعر شیرین،برای روزهای کلافگی اش..!باید شب ها از روی تختشبتواند ماه را ببیند،بتواند ستاره ها را بشمارد،تا وقتی سپیده دمید،نگاهش با نگاه خورشید گره بخورد،پلک هایش را باز کندو یادش بیاید چراغ جهانبخاطر او روشن شده است!...