متن شهریار جعفری منصور
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات شهریار جعفری منصور
باران شدید..
شما سرپناه دارید..
بیچاره درخت...
زیلو بر چمن..
دفترم بر روی آن..
نگاه به انار...
بعد از این باران..
تبدیل به باد شده ام..
هیچ را می فهمم...
میوه می دهد..
این درخت گلابی..
بدون خواهش...
کمی اشتباه..
دردسرهای زیاد..
رقص زندگی...
هوای ابری..
سبز پر رنگ و کم رنگ..
قرمز شفاف...
یک ابر سفید
در آسمان آبی
یک عکس زیبا
نا امید شده
دردش را نمی گوید
کاکتوس تنها
چشم باز می کنم
با یاد خنده ی تو
با اخم دنیا
به سرش آمد
از چیزی که می ترسید
برگ خشکیده
زنده می شود
با اعجاز دستانت
گنجشک تشنه
شبنم روی گل
گل در دستان تند باد
مراقب باشید
سایه ندارم
نه اینکه کوچک هستم
نور را خورده ام
خورشید سوارم
بی طلوع و غروبم
آفتاب نشینم
چه رنگی دارد
آلوچه ی جنگلی
هم ترش هم شیرین...
صدای قیچی
مرگ گل های قرمز
گلاب شفاف
پنجره ی باز
بالش و فرش و کتاب
هوای خنک
چاقوی سفید
بریدن پرتقال
قطره ی شیرین
باد زمستان
چترها فرار می کنند
من مات شده ام
به آرامی رفت
و رود به پایش افتاد
سنگ او را می زد
تو هستی خوب است
شعر گفتن نمی خواهد
غزال زیبا
من آینه ام
حامل نور توام
ماه عزیزم
بادبادک شدم
ساکن خانه بودم
مسافر شدم...