بیا که بیتو نه سحری ز جان دمد به صفا، نه صبح خیزد و خندد زِ نور و بویِ وفا. بیا که بیتو ز آینه، زنگِ غربت فکند، نه اطلسی بماند، نه لاله گیرد شفا. قنوتِ شاخه به جز با ظهور نرسد، که بیتو تیره شود هر بهار و هر...