گیسوانت همانند تار های گیتار شهری را به ساز خود میرقصاند چشمانِ گیرایت همانند خنجری تیز قلب شکسته ام را میشکافد من عاشقی گناهکارم بیا و مرا از این قفس کهنه آزاد کن تا رها شوم