من عاشق ترین آفتاب گردان مزرعه عشق بودم که با آفتاب نگاهت به هر سو که می خواستی آرام آرام می چرخیدم با هر چرخشم با صبوری افکارت را می دزدیدم ودر قلب ناباورت ذره ذره خانه ای برای فردایم می ساختم و در زیر پلک های مهربانت تصویر زیبایی...
من عاشق ترین آفتابگردان مزرعه ی عشق بودم که نیازم به آفتاب نگاهت بود به هر سو که می چرخیدی می چرخیدم و می چرخیدم و من عاشق ترین بی برواترین تنهاترین آفتابگردان مزرعه ی عشق بودم از خود می مردم و در قلب تو که به فراخنای هستی است...