آی عاشق ها که در کافه نشسته شاد و خندانید یک نفر سینگل دارد میسپارد جان ز تنهایی...
ولنتاینه، خوشند در این روز عاشق ها من اما سینگلم تنها تر ازتنها جوان و خوشگلم صد حیف نمی بینند مرا انگار آدم ها
سلام بر وفاداران؛ به آن ها که هنوز بر سفر کردهشان پابندند، به آن ها که سر در گریبان اند، به عاشق ها که نگاه میکنند حسرت میمکند و پوست لبشان را خوراک دندان هایشان میکنند و بغض به خورده گلو میدهند و همیشه به جایی خیره میمانند .. سلام...