من از بلندای آسمان تنهایی؛
جایی که هر کس مشغول بافتن ریسمان عزلت خویش بود
به عمق سیاهچاله ی چشمانت سقوط کردم؛
سقوطی، به شیرینی صعود
که باعث شد
با تمام وجود در جامی از عسل به نام "عشق" غوطه ور شوم.
این عشق عسلیِ
شیرین...
و چسبنده...
پیچ واپیچ...