پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
از نفس صبح پگاه برگرد و برای دل من جلوه گری کنبا نرگس مستانه دمی فتنه گری کن من غرق نیازم تو ولی چشمه ی نازیامشب سخن از خاطره ماه و پری کن با سیب و اناری که صفا داده به باغتمهمان تماشاکده ی شاخ و بری کن ای باد صبا از نفس صبح پکاهتجامانده ای از هول و ولا را خبری کن عمری به غم و محنت ایام سپردیمدر فرصت جامانده حدیث دگری کن درمان دل سوختگان کار ثواب استچشمی به دلاشوبی اهل نظری کن ای موی پریشان تو بی تابی عالم...