شنبه , ۳ آذر ۱۴۰۳
اینکه نمی توانم در فقدان فرشته تسلیت بگویم، یا احساس همدردی کنم و یا حتی از واژه های کوچ و هجرت و پرواز استفاده کنم برای این است که باور نمی کنم زنی که پر از زندگی بود، اصلا خود زندگی بود ، رفته و هیچ فکر نکرده به سیب ها و تنهایی ما. غزل عزیزم.... مادران نمی میرند.شبها گوشه ی اتاق می ایستند و وقتی غرق خوابیم پتویی روی ما می کشند تا سرما نخوریم. بعد آهی می کشند، لبخندی می زنند .. . و می روند.محمد رحمانیان...
«مادر عزیزم، فرشته طائرپور، دختر تو بودن افتخار بزرگی است اما خیلی کم است که فقط بخواهم از زبان یکی از فرزندان تو حرف بزنم. جز علی، عسل و من تعداد بی شماری از مردمان دورانت را می شناسم که برای شان مادری کردی و فرشته نگهبان شان بودی. امروز آمدیم تا در این روزهای سیاه درد و بیماری جسم خسته ات را به خاک و روح بزرگت را به آسمان بسپاریم. بابت هر آن چه به وقت بودنت به یادگار گذاشتی تا ابد شاکریم و الهی که بر سر این آتشِ بر دل نشسته ما هم باران صبر و قر...
خدایا با مردمت آشتی کن و سایه سیاه این بیماری و ناامیدی را بچین. دل ها را شاد کن تا این دو روز زندگی را به شکر شادی بگذرانیم. خدایا جواب بیماران روی تخت بیمارستان را بده. با ما با رحمت خود رفتار کن. خدایا شادی هایی می خواهیم تا تو را فراموش نکنیم. خدایا تو را به رنج صدا کردیم، بازی را عوض کن....