متن رنج
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات رنج
دل را به کمند رنج دمساز مدار
با ناله چراغ صبر را باز مدار
در سینه مکن شکایت از ناسازی
گر صبر کنی ز غوره حلوا سازی
بال و پر برگیر بر خود منت آدم نبر
تا تو را رنجور بیند میزند بر تو تبر
سازگاری کرده ام اما ندارد بهره ای
گشته ام از سازگاری اینچنین زیر و زبر!...
غربت خاک زمین کم بود از دوزخ مگر؟
هیچکس اینجا نباشد غیر ما دلسوز ما
ما دو روزی را فقط مهمان این دنیا شدیم
دست بردار ای غم از تنهایی هرروز ما!
دلتنگی شهریست بی دیوار
حد ومرز ندارد
گاهی خنده و قهقهه است دلتنگی
و گاهی نشستن در کنج خلوت و چمباتمه زدن
شهر شلوغیهاست دلتنگی
نمیشود ایراد گرفت
دلتنگی یک زن گاهی رژهای بیشمارش درکنار آینه
و گاهی سینگ پراز ظرفهای نشسته اش
وگاهی هم آن وقتیست
که به مانند...
از باغ و فصلِ غنچه، یک عمر خار دیدیم!
در خوابِ سبز فردا، هی گرگ و مار دیدیم!
از آرزو سرودیم، در مرگ قد کشیدیم
از اشتیاق گفتیم، اما دچار دیدیم!
غم پشت غم همیشه، دنیا چه جای شومیست
از بیکسی کشیدیم... از روزگار دیدیم...
آنقدر مشت خوردیم در کوچههای...
هر بار که گفتم گذشت
گرفتار دیگری شدم،
زندگی گذشت ندارد،
آمده ام که هی مبتلا شوم..!
چـه دورانیـسـت فریادا، که دیگر همـزبانی نیست
مــیـان کنـجِ تـنــهـایــی، نـگاهِ مـهـربـانــی نیست
چه دورانیست،غـم افزون و دل؛پرخون و دیده تر
که حتی، آشــنایان را ز غمخـواری نـشانی نیست
بـه طاقِ ابـرویِ جانان ، نـمـانـده طاقـتـی درجان
ولی با ایـن هـمه، در دیدگان؛اشــکِ روانی نیست
دلا! بـیـزارم از ایــن زنـدگانـی،...
هر که دارد قصد رفتن راه او باز و دراز!
ماندنش با من لیاقت خواهد و رسم کمال!
در کفم ثروت ندارم! خانه ام آلونک است
همنشین خاک هستم! دور از تخت و جمال!...
آمد طرفم یکصد و ده ترکشِ سرکش
مجروح شدم جبهه به ده ضربهی ترکش
درکش نبود ساده ولی باورشان کن
هر چند که سخت است همان جبهه و دَرکش.
تا تو گرسنه ای
من سیرم
از زندگی...
🍃🌸🍃
@bzahakimi
در آشوبِ دلم، شوری به پا شد
که سهمِ سینهام، درد و، بلا شد
دگر، قصّه، نمیخواهم ببافم
از احساسی؛ که از سینه، جدا شد
چقدر طول میکشد که انسانها بفهمند،
روزهایی بر آدمیزاد میگذرد که حتی
سر تکان دادن هم برای او دشوار میآید...
به قول بزرگی که می گوید:
درد دارد
وقتی ساعتها مینشینی
و به حرفایی که هیچ وقت
قرار نیست بگویی
فکر میکنی...!!!
دلتنگی نشسته کنجِ حوضِ خاطراتِ من،
به رنگِ ماهیِ غمگین، به عمقِ باورم، چه مَن.
نهفته در سکوتِ شب، صدایِ پایِ رفتنها،
همان ترانه تلخی که میخواند در سَرَم، چه مَن.
کجایِ غصه پنهانی، تو ای دلتنگیِ دیرین؟
که هر دم میشکوفی باز، به شکلِ اشکِ شبنم، چه مَن.
درونِ...
کاش که روزی برسد، درد در این خانه نباشد
دل از تکرار بیرحمانه ی دنیا گریزان است
شبیه آه بی پروای مجنون در بیابان است
ز زخمم گل نمیروید که این خاک از عطش خشک است
که با هر زخم در من شعلهای تازه نمایان است
به هر سویی که رفتم سرنوشت از پشت میخندید
جهانم مثل تکراریترین کابوس...
زمانی که فکر میکنید همه چیز
تقصیر فرد دیگری است، رنج زیادی خواهید کشید.
زمانی که متوجه میشوید، همهچیز از شما بر میخیزد،
هم شادی و هم آرامش خواهید آموخت.
نیستی و دلتنگی از سقف چشمانم چکه میکند.
مهربان وساده بودم ساختم با هر کسی
حیف دنیا با تمام خوبی ام با من نساخت
چه سخت میگیرد زندگی،
بر چکاوکی؛
که او را توانی نیست؛
تا صداقت سینهاش را،
از حنجرهی پنجره،
پرواز دهد!
اگرچه دریا دریا گریستم ،امّا
شده ست تشنگی شوره زار، حاصلِ من