خوب خوب نازنین من نام تو مرا همیشه مست می کند بهتر از شراب بهتر از تمام شعرهای ناب نام تو بهترین سرود زندگیست من تو را به خلوت خداییِ خیال خود بهترینِ بهترینِ من خطاب می کنم بهترین بهترین من
رفتی و رو در روی سیاهی ایستاده ام یکه و تنها در شب های تاریک شب های دلتنگ شب های خاموش شب های دلگیر شب های زنجیر شب های غربت شب های بیداد شب های فریاد شب های مرگ زندگی
این منم تنها و حیران، نیمه شب کرده ام همراز خود مهتاب را گویم امشب بینم آن گل را به خواب من مگر در خواب بینم خواب را
تو گفتی من به غیر از دیگرانم چنینم در وفاداری چنانم تو غیر از دیگران بودی که امروز نه می دانی نه می پرسی نشانم
من از کجا سر راه تو آمدم ناگاه چه کرد با دل من آن نگاه شیرین، آه مدام پیش نگاهی مدام پیش نگاه
نمی خواهم بمیرم،با که باید گفت ؟ اگر زشت است و اگر زیبا در کنار تو من این دنیای فانی را هزاران بار از آن دنیای باقی دوست تر دارم
تو کیستی که من اینگونه بی تو بی تابم شب از هجوم خیالت نمی برد خوابم
تو نیستی که ببینی چگونه دور از تو با دیوار به مهربانی یک دوست از تو می گویم جواب می شنوم
تنها غمگین نشسته با ماه در خلوت ساکت شبانگاه اشکی به رخم دوید ناگاه روی تو شکفت در سرشکم دیدم که هنوز عاشقم آه ! __
به تو می اندیشم ای سراپا همه خوبی تک و تنها به تو می اندیشم همه وقت همه جا من به هر حال که باشم به تو می اندیشم تو بدان این را تنها تو بدان تو بیا تو بیا با من تنها تو بمان من فدای تو جای مهتاب...
من به پای خود به دامت آمدم بی تو من کجا روم؟کجا روم؟
من به هر حال که باشم به تو میاندیشم تو بدان این را تنها تو بدان
حذر از عشق ؟ ندانم سفر از پیش تو ؟ هرگز نتوانم ! نتوانم_!
بر ماسه ها نوشتم دریای هستی من از عشق توست سرشار این را به یاد بسپار بر ماسه ها نوشتی ای همزبان دیرین این آرزوی پاکی است اما به باد بسپار
معنای زندگی من با تو بودن است در کنار تو مفهوم زندگی مفهوم عشق نیز است
شب از هجوم خیالت نمیبرد خوابم
من دلخوشم به سوختن و دوست داشتن عاشق نگشته ای و ندانی چه عالمی است از دست دوست سر به بیابان گذاشتن
گفته بودی که چرا محو تماشای منی؟ و آنچنان مات، که یک دم مژه بر هم نزنی مژه بر هم نزنم تا که ز دستم نرود ناز چشم تو به قدر مژه برهم زدنی
در خموشی های من فریادهاست آنکه دریابد چه میگویم....... کجاست..؟
چه کرد با دل من آن نگاه شیرین تو آه مدام پیش نگاهی مدام پیش نگاه
نمی خواهم بمیرم،با که باید گفت ؟ در کنار تو من این دنیای فانی را هزاران بار از آن دنیای باقی دوست تر دارم
جرعه جرعه می کشم تو را به کام خویش تا که پر شود تمام من ز جان تو
کدام نشانه دویده است از تو در تن من که ذره های وجودم تو را که می بینند به رقص می آیند سرود میخوانند
نام تو مرا همیشه مست میکند بهتر از شراب بهتر از تمام شعرهای ناب