پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
به باز آمدنت چنان دلخوشم که طفلی به صبح عید پرستویی به ظهر بهار و من به دیدن تو چنان در آینه ات مشغولم که جهان از کنارم می گذرد بی آنکه سر برگردانم...
بدنت بکرترین سوژه ی نقاشی ها و لبت منبع الهام غزل پاشی هابا نگاهت همه ی زندگی ام بر هم ریختعشق شد ساده ترین شکل فروپاشی هاچشم تو هر طرف افتاد فقط کشته گرفتمثل چاقو که بیفتد به کف ناشی هاماهی قرمزم و دلخوشیم این شده کهعکس ماه تو بیفتد به تن کاشی هابنشین چای بریزم که کمی مست شویمدلخوشم کرده همین پیش تو عیاشی هاآرزویم فقط این است بگویم سر صبحعصر هم منتظر آمدنم باشی ها......
تو مرا دیوانه کردی عاقبت با یک نگاه..چشم از تو بر نمیدارم. به دیدارت خوشم......
خودم را بی تو دلخوشمی کنم جانا به هر نُوعیگَهی با اشکِ جان فرساگهی لبخند مصنوعی .- هوشنگ ابتهاج...
رفتی...برو...تعجب نکردم می دونستم،یه روز رفتنی هستی من احمقو بگو که عاشقت شدمبیخیال جونم مهم نیس...من قوی ام...نبودنت روتحمل می کنماماهیچ وقت فراموشت نمی کنمازخدا میخوامخوب باشی...!همین که خوب باشی واسه من کافیه...دیگه هیچی تو این دنیا نمیخوامفقط باشی...بدونم هستی...بدونم نفس می کشیحالاچه دورازمن باشی...چه بدون ازمن...فرقی نمی کنداما من بازهم دلخوشم به این حماقت شیرینزینب بحرینی...
و منهنوز دلخوشم به اینکهدر جایی دورمردی نگران من استدلم دروغ نمیگویداو هنوز دوستم دارد......
از صدای توبه جمله ای دلخوشمبرای هزارمین بارشماره ات را می گیرم - لطفا پیغام بگذارید...
مدت هاستنه به آمدن کسی دلخوشمنه از رفتن کسی دلگیر...بی کسی هم عالمی دارد......
من با تو دلخوشمبا تو قلبم میزنهعشقت برای من مثل زنده بودنهاز اولین نگاه بیقرار تو شدمکاش یه کاری بکنم که بشی مال خودمعشق دیوونگیهداشتنت زندگیه......
من دلخوشم به سوختن و دوست داشتنعاشق نگشته ای و ندانی چه عالمی استاز دست دوست سر به بیابان گذاشتن...