جمعه , ۲ آذر ۱۴۰۳
باورکن پاییز که می آید ،همین پیرمردهای تنها روی نیمکتهای پارک همبه اولین عشقشان فکر می کنند .به دختری با موهای طلایی یا گیسوان سیاهروسری خالدار یا شاید شالی پشمی .به حرفهایی که باید می گفتند .و نامه هایی که هیچ گاه به مقصد نمیرسد . . ....
تنهایی اندازه های مختلف دارددرپارکاندازه ی جای خالی کسی ککنارت قدم بزنددرکافهب اندازه ی فنجان قهوه ای کروبرویت سردسرداستوتنهایی درتختخوابهای دونفرهب بزرگی تمام دنیاست...
گاهی بیشتر از یک شال پشمییا یک پالتوی چرم،صدای نفس های کسیاز پشت تلفن گرمت می کندکه می گوید:منتظرمزودتر برگرد......