world day poety خورشید که قهر می کند باز پنجره پرده را می کشد پاییز با بغلی از داوودی های بنفش می ایستد تا بوی باران را ناشتا سر بکشم فنچی از تنه ی گیلاس می افتد آیا علفزار برهنه زخم هایش را بهار می کند؟ وحالا من به...