لعنت به من وُ عشق تو وُ وعده ی "ما"یت لعنت به منِ بی شرفِ مانده به پایت له کرده غرور و دل و آیینِ شعورم بی میلی و سردیِ دل و زنگ صدایت باید بروم، ماندنم انکارِ شعور است نادیده بگیرم همه ی خاطره هایت هی بغض و نمِ...
لعنت به من و عشق تو و وعده ی مایت لعنت به من بی شرف مانده به پایت..!