نادیده گرفتنت چشمهای مرا نمی بندد من زن نیستم من همه ی زنانم که در آینه تکرار می شوم چشمهای گرسنه ام تو را از هم می درند و تنهایی در تنم به خون می نشیند ماده گرگ تو پا به ماه می میرد
شب به شب قوچی از این دهکده کم خواهد شد ماده گرگی دل اگر از سگ چوپان ببرد