یکشنبه , ۴ آذر ۱۴۰۳
من هر وقت متلاشی شدم ، شاید در بدترین حالت ، بیش از یک روز بر سر تکه های متلاشی شده ام مرثیه سرایی نکردم و مات و مبهوت نشدم ، روز بعد با طلوع اولین خورشید ،سریع شروع به بازسازی کردم و ظرف کوتاهترین زمان آنچنان تکه هایم را به هم جوش زدم که هر کسی دیگر با دیدن جوش های زمخت آن ،خودش هرگز هوس ضربه زدن و متلاشی کردن به سرش نزنه.....
مثل گلهای ترک خورده کاشی شده امبعد تو پیر که نه / من متلاشی شده ام...