پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
دلم شکست و غزل شرحی از جدایی شدگرفت قلب زمین و زمان فدایی شددوباره بیرق ماتم دوباره بزم عزابه شوق دیدن گنبد دلم هوایی شد دوباره در غم هفتاد و دو ستاره و ماهزمان سوختن و مرثیه سرایی شدغروب غمزده ای داشت کاروان عطشزمانه، راوی خونبار ماجرایی شدتنی که عرش برایش بغل گشوده، ببینچه بی ریا به دل خاک، بوریایی شدرسید دسته ی پروانه های خونین بالکنار ناله ی نی ها چه نینوایی شد!فلک، دوباره از این ماجرا به تنگ آمدقلم به ح...