
بانوی کاشانی
اهل کاشان علاقمند به شعر وادبیات اعظم کلیابی ( بانوی کاشانی )
جغرافیای عشق ، مغرور سر فراز
نامت همیشه در تاریخ ماندگار
ژرفای نیلگون ! ای عرصه ی جنون
دریای عشق و خون، موّاج بیقرار!
امید زندگی ،نامت همیشگی
بر پهنه ی جهان چون کوه استوار
هم فارس زاده ای هم فارس مانده ای
هر چه بخود تنید ایام روزگار
سرداده...
تو ای قرار هر شبم که مستم از،سبوی تو
دلم نشسته باز هم خمار گفتگوی تو!
پرانده خواب از سرم، دوباره شور عاشقی
نمیخورم به جان تو. قسم ولی به موی تو_
تمام دفترم شده غزل غزل نشانی ات
وچشم واژه ها همه، اسیر جستجوی تو
دراین سکوت شهر شب،...
قلم بردار،بنویس عاقبت روزی اثر دارد؟!
که فرهنگ غلط همواره بر انسان ضرر دارد
نشان جاهلیت، بی حیایی، بی حجابی شد
که گاهی هم تحجّر بی تمدن درد سر دارد
زمین از شدت جرم و گناهان، سخت بد نام است
چه گوید آبرومندی که نامی معتبر دارد؟
هزاران سنگ در...
در پی ی امنیتم. آه ای نجیب پر غرور
سر نهم بر شانه ی امن تو یا دامان تو؟
ای بلای جان من، جانم بلا گردان تو
عید قربان آمده، من میشوم قربان تو
سختی عشق تو از صد زخم خنجر خوشتر است
می نهم گردن به عشقت می برم فرمان تو
یا قرارم می شوی یا بی قرارت می شوم
فرق چندانی ندارد جان من یا جان تو...
باز تاریخ جهان شاهد یک تکرار است
بر گلوگاه زمین پنجه ی استکبار است
ابرهه، گرچه تو آغازگرِ آشوبی
آخرش بارش سجّیل سرت آوار است
بعدِ خیبر به یقین نوبت شام است ،یهود
پسر حیدر کرار در این پیکار است
ترسی از حملهی صهیون به دل ایران نیست
تا به...
موسم آینه و شبنم است.
غدیر است،،،
تجلی گاه معرفت وبصیرت ...
عید دِرایَت و هوشیاری ست.
پیوند عرشیان با فرشیان....
زلال صبح است به مینا سرای خاتم...
به ساحت مقدس خاتم الانبیا.
برکه آرام است
صدایی نمیآید ...
حتی صدای بال زدن پرنده ای...
تمام جهان گوش شده...
انگار چشمان قشنگت رنگ دریاست!
در ساحل آرامشش یک دشت رویاست
باز ازنگاهت می نویسم ،مثل دیروز
ابیات چشمانت عجب درگیر معناست
مغرور زیبایم، غزل جان گیرد از تو
چون آهوانه بودنت روح غزل هاست
پیشم بمان ،هم با دل من عاشقی کن
چون بی تو این خانه غمین وسرد...
یک نفر باید بیاید عشق را مهمان کند
سر گذارد پیش من یا قصه را پنهان کند
من چنان هستم که نازم علت حیرانی است
او چنان در عاشقی باشد، مرا حیران کند!
دین و دل را واگذارد در تمنای وصال
آن چنان باشد که ترک دل از این و...
تو ای قرار هر شبم که مستم از،سبوی تو
دلم نشسته باز هم خمار گفتگوی تو!
پرانده خواب از سرم، دوباره شور عاشقی
نمیخورم به جان تو. قسم ولی به موی تو_
تمام دفترم شده غزل غزل نشانی ات
وچشم واژه ها همه، اسیر جستجوی تو
دراین سکوت شهر شب،...
قلم بردار، بنویس این که آیا دل خبر دارد
از آنکه روز و شب جای سخن چشمان تر دارد
خبر دارد برای نان شب آواره در شهر است
خبر دارد، برای کودکش گریه ضرر دارد!
قلم بردار وبنویس از غم واندوه یک مادر
که مادر بودنش حتی برایش درد سر...
ای بلای جان من، جانم بلا گردان تو
عید قربان آمده، باید شوم قربان تو
سختی عشق تو از صد زخم خنجر خوشتر است
می نهم گردن به عشقت می برم فرمان تو
چشمم به راهِ تو، دلم در اضطراب است
این فاصله یادآور رنج و عذاب است
لحظه به لحظه میشمارم روزها را
در کشور روحم پس از تو انقلاب است
بر آب و آتش میزنم وقتی. نباشی
یک چشم من خون است یک چشمم گلاب است
دور تو میگردم تمام روز...
وقتی پدر خسته میآمد سمت خانه
وقتی که شاکی بود از دست زمانه
وقتی به دستش بار سنگین داشت، مادر ـ
یک "یا علی" میگفت از دل ، عاشقانه
عطر خوش نامت که میپیچید در باد
در سجده میافتاد گل هم بی بهانه
دست پر از مهرت همیشه بر سرم...
روزی از دست کریم تو خورد زائر تو
همهی عمر سر سفرهی تو مهمان است
پرنده ی دل من آسمان نمیخواهد
به جز حریم تو هیچ آشیان نمیخواهد
اگر چه سوخت پرش زیر آفتاب حرم
به غیر گنبد تو سایبان نمی خواهد
هر زمان محروم از چشم عدالت میشوم
بین این نامردمی ها بد قضاوت میشوم
میکشد آتش به جانم غصهها بی اختیار
وقتی آزردهدل از بخل جماعت میشوم
کارد وقتی همنفس با استخوانم میشود
ضرب در دلبستگی ها ، بینهایت میشوم
میکنم سجده به درگاه الهی با خشوع
مینشینم تا سحر...
هوای این غزل امشب عجیب طوفانی ست
ردیف وقافیه دلشوره و پریشانی ست
از این تلاطم دریای شور بیزارم
هوای شرجی چشمم زغصه بارانی ست
مرددّم که بمانم ویا ادامه دهم
به رفتنی که پر از باتلاق حیرانی ست
چقدر از تو شنیدم که وعده ها دادی
دروغ بود و...
دوست دارم که عاشقت باشم
گوشه ای از سلایقت باشم
مثل دریای پر خروشی تو
کاش میشد که قایقت باشم
آسمانم همیشه میخواهم
مثل خورشید لایقت باشم
یا که مثل نسیم شالیزار
یار خوب و موافقت باشم
یا نه اصلا مثال ثانیه ها
همنفس با دقایقت باشم
من برای تو...
.
پرواز،کردم بر فراز قله ی درد
حتی نگفت امشب نرو یا اینکه برگرد
دیگر برای بازگشتن علتی نیست
دارد هوای عاشقی ها میشود سرد
کوچه هم مانند من دلتنگ هست وبی قرار
کوچ کرده با پرستو نغمه ی شیرین یار
من برای دیدنش لحظه شماری میکنم
شاهدم این تیک تاک ساعت شماته دار
گفته اند یک روز،می آید برای دیدنم
گفته اند آخر به پایان می رسد این انتظار
مثل یک غنچه که تازه سر زده از شاخه ها
سبز، هستم بی قرارم بی قرارم بی قرار
من که میدانم دلت خوش روزگارت عالی است
در کنار من ولی جایت همیشه خالی است
بعد تو با درد این غصه نمی آیم کنار
زندگی بی تو برایم قصه ای پوشالی است
تا که بودی زندگی رنگین کمان عشق بود
طرح بی روحش کنون مانند نقش قالی است
در...