متن محمدرضا دهگان
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات محمدرضا دهگان
دیگر گله ای نیست...
تا سنگ هایمان را واکندیم
مسیرم شد سر تا سر سنگلاخ .
دیگر گله ای نیست...
کور ها گره شدند
پروانه ها آب شدند
شمع ها مردند
دیگر گله ای نیست.
محمدرضا دهگان
همچو لاک پشتی که هنگام خطر
سر به لاک خویش برد،
عمریست حیران سر به لاک خویشم.
محمدرضا دهگان
خستم،
به اندازه تاریخ معاصر ایران خستم.
محمدرضا دهگان
چشم هایم را ببین!
چه دهن لق شده اند.
محمدرضا دهگان