بر من که روی ماهِ تو را فاش دیده ام از روزِ اولِ رمضان، روز عید بود!
تو خود دلیل بلایی چگونه می خواهی خدات در همه حال از بلا نگه دارد
گرفتم خط زدی از دفترت ای سفله نامم را چطور از یادِ مردم می بری- ابله- کلامم را! هنوز از هستی ات رنگی نمی دیدند و می دیدند که بر اوراق هستی ثبت می کردم دوامم را هنوز از گُل گُلِ پیراهنِ خود ذوق می کردی که عاری کردم از...