دل به دیدار تو لحظه به لحظه تنگ است هر ثانیه ای منتظرت گوش به زنگ است در قصهٔ عشق، آغوش تو پرخطر است تو ماهی در این قصه، دل مثل پلنگ است بی گمان، مستی در آغوش تو آسان است آغوش تو، آغوش نیست، مزرعهٔ بنگ است بی هوا...
لحظه به لحظه دل به دیدار تو تنگ است با هر نفسی منتظرت گوش به زنگ است وقتی که آغوش تو یک مزرعه بنگ است هر دکمه ی پیراهنت آغاز گر جنگ است