دست هایت را می گیرم و باهم به شلوغترین جایی که می شناسم می رویم میان اینهمه آدم، که هیچکدام روزشان را با بوسه آغاز نکرده اند در آغوش می گیرمت می بوسمت... خدا را چه دیدی شاید دیوانگی مان مسری باشد!
نه اینکه بی تو ممکن نیست نه اینکه بی تو میمیرم به قدری مسریه حالت که دارم عشق میگیرم همه دلشورم از اینه که عشق اندازه آهه تو جوری عاشقی کن که نفهمم عشق کوتاهه