ساعت هایی سرد ثانیه هایی بی عبور منو تصویر یک لبخند و آخرین ضربانِ احساس که زیر هجومِ واژه ها جان داد قول می دهم امشب آخرین سوگواری نبودنت در شعر هایم باشد فردا که بیاید دیگر هیچ ردی از خود درشعر هایم نخواهی یافت فراموش می شوی ممکن می...
با عشق ممکن است... تمام محال ها...
اگه خدانخواهد هیچ برگی ازدرخت نمی افتداگر خدابخواهد غیرممکن را ممکن میکند.....
من چنان غرق شدم در تو که پیدا شدنم ممکن نیست...!!
جنبه ی مثبتِ شک این است که هر امری را ممکن فرض میکند.
نه اینکه بی تو ممکن نیست نه اینکه بی تو میمیرم به قدری مسریه حالت که دارم عشق میگیرم همه دلشورم از اینه که عشق اندازه آهه تو جوری عاشقی کن که نفهمم عشق کوتاهه
کاش تمام ناممکن ها ممکن شود، مثلا به توفکر کنم و تو بیایی! و همه ی قهوه هایم؛ با تو شیرین شود...