متن دلشوره
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات دلشوره
بیهوده دست و پا می زنی ماهی!
دلشوره نداشته باش!
دریا، نام دیگرِ سراب است
ما هم روزی
گمان می کردیم
داریم زنده زنده نفس می کشیم
«آرمان پرناک»
به دلشوره هایی که
سوار قطار شدند
تا نبض مُچهایمان تندتر بدود
به عطر نیلوفری که هرگز
گُل نکرد
یا نیمکت کهنه ی پارک
که از نگاه دزدکی چنارهای پیر
عرق می ریخت
به دلواپسی های جیر جیرکهای
مسافر
دلشوره ها دست به عصا
می دوند
که نمکدان های میز...
در لاب ِ لای ِ دلشوره ها و ترس ها یم
لب پرتگاه ایستاده ام
میدانم دستم را نمیگیری
فقط محض رضای خ دا پرتم نکن !
هر لحظه ای که کنارمی
لبخند از دلم نمی رود...
اما نمی دانم چرا دلشوره هایم ریز ریز می شود از رفتن ات...
نشود دیدن هر بارهٔ تو تکراری
تو که زیباتر و جذاب تر از هر یاری
من به دیدار تو از دور قناعت کردم
نکند باز قدم از قدمت برداری
درد من دوری و دلتنگی و دلشورهٔ توست
چاره ای کن که برای تو ندارد کاری
با تو عاشق شدم و...
بعد از رفتنت با همه ی سختی ها کنار آمدم
اما این دلشوره ی لعنتى امانم را بریده است.
دوست داشتن دنگ و فنگ دارد...
مراقبت می خواهد...
شاید تو آدم دوست داشتن من نبودی یا شایدم من!
خاطراتت به زندگی ام گره کورى زده اند که لحظه ای مرا...
در من
دلشوره ای زندگی می کند،
--از جنس تو!
سر می کشد،
هر روز عصر
قهوه ی تلخ نبودنت را.
سعید فلاحی (زانا کوردستانی)