ابوحنیفه روزی میگذشت ، کودکی را دید که در گِل بمانده ، گفت : گوش دار تا نیفتی ! گفت : افتادن من سهل است ، اگر بیفتم تنها باشم ، امّا تو گوش دار که اگر پای تو بلغزد ؛ همۀ مسلمانان که از پس تو آیند بلغزند ...
سرم در دام و تن در قید و دل در بندِ مهرِ او مسلمانان در این حالت سفر کردن توان؟نتوان!
مسلمانان مرا وقتی دلی بود که با وی گفتمی گر مشکلی بود به گردابی چو میافتادم از غم به تدبیرش امید ساحلی بود