متن مهر
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات مهر
شکوفه، در شکوفه، مهر رویید
بهشتی شد زمین و، حور، آمد
نشانِ رستخیزان شد پدیدار
و اسرافیل و نفخِ صور، آمد
از وقتی
سوسوی ستارگانِ مهرآفرین
چشمک زدند
در تلالو چشمانت
آسمانِ احساسم
مشتریِ مِهرت گردید
با ترنّمهای نابت، دشتِ جانم سبز شد
با هزارآوای مهرت، زندگی دارد دلم
به آفتاب بگو:
در خانهی مهر،
نفسهای مسیحای احساس را،
گرم از محبّت سازد!
*…*…*…*…*…*…*…*…*…*…*
مهرِ فرزندآوری، مهری عمیقا، جانفزاست
بودنِ فرزند در خانه، صفای لحظه هاست
*…*…*…*…*…*…*…*…*…*…*
…*…*…*…*…*…*…*…*…*…*…*
جوششِ مهرِ شگرفِ مادران ارزش نَماست
قیمتش خیلی زیاد است و، یقینا بی بهاست
عشق را ازباران باید آموخت وقتی دلتنگ می شود می آید
وقتی بغض می کند و دلش می گیرد باز می آید
وقتی دلش هوایت را می کند باز می اید
از ذره ذره گوارای وجودش میگزرد یک دنیا می بارد
چون میداند عشق تاوان دارد
و باران تاوان دوست...
هوایم با تو شد حالا،
پر از مهر؛
نفس هستی و با تو،
می کشم دم.
نفس گشتم برای تو؛
چگونه می کشی من را؟
من از نقّاشی قلبت،
همیشه، مهر دارم یاد.
بی هوایم؛
تو بشو، موجِ نفس؛
مهرِ تو،
بهرِ دلم،
کافی و بس.
تو، توانِ دل شدی، در جذرِ قلبِ عاشقم؛
در ریاضیِ دلم، مهرت، مشدّد کرده ام!
جزر و مدّ شورِ دریای عطش، پیوسته تو؛
سوی خود، همواره دریای تو را، مد کرده ام.
اوج می گیرد، مدام امواجِ دل، با یادِ تو؛
مهرِ تو، جاری به سینه، بیش، از حد کرده ام؛
با تو خوبِ خوب، می گردد، تمامِ حسّ جان؛
بودنت، در سینه ام را، عشقِ سرمد کرده ام
دستهایت
پناه همیشگی روح نا آرام منند
اندیشه های تو از دور
اندیشه های نابالغ مرا
هدایتگرند
و روشنایی سخن هایت
از تاریکی حرفهای من
می کاهد
از دورترین مسافت ها
به تو می اندیشم
دوستت دارم و خواهم داشت
همیشگی ترین پناه و تکیه گاه من!...
.به روح لطیف سهراب سپهری
از پُشتِ شفافیتِ دلت
جهان گُلخانه است
پر از اطلسی و لادن و شب بو
تو
بر اریکه یِ مِهر نشسته ای .
مِهر بر ما مُهر و نشان ز تنهایی دیرین دارد
پاییز مبارک بر آنکس که دلبر شیرین دارد!
ارس آرامی
اول مهر، عطر شیرین و دلنشین مدرسه
یادآور سال های پاک کودکی
آن عطر خاص از صف های پیراهن سفید
یادآور خاطرات شاد و دلپذیر
صدای خنده و شادی در راهروها سروده می شد.
قدم های کوچک، هدایت می شد به سوی آموزش
درس زندگی و نقاشی های رنگین آینده...
پاییز !
اگر چه دلتنگم
اما
با مِهر شادی می آفرینم
تا پرستو ها
هم نشین دلم شوند .
حجت اله حبیبی
برای پاییز
این افتخار بس
که با مهر می آید،
اما
چه کسی داده
و چه کسی گرفته است .
حجت اله حبیبی