یکشنبه , ۴ آذر ۱۴۰۳
کاش یه مغازه بود آدم میرفت میگفت:بی زحمت یه کم خیال خوش میخوام ببخشید این خنده ها از ته دل چندن؟ آقا!این آرامشا لحظه ای چند؟اینبی خیالیا که میپاشن رو زندگی مشتی چند؟ازین روزایی که بی بغضن دارین؟ازین سالایِ بی رنج اندازه دل ما دارین؟!این شادیا دوام دارن؟!نه...کاش یه جایی بود میشد رفت و بگی آقا یه زندگی میخوام بی زحمت جنس خوبش......
دوستت دارمخیلی آرام ، خیلی نرمخیلی با حسرتمانند دخترکی که از پشت شیشه ی مغازه عروسک زیبایی را دوست دارد ......