کاش یه مغازه بود آدم میرفت میگفت: بی زحمت یه کم خیال خوش میخوام ببخشید این خنده ها از ته دل چندن؟ آقا! این آرامشا لحظه ای چند؟ اینبی خیالیا که میپاشن رو زندگی مشتی چند؟ ازین روزایی که بی بغضن دارین؟ ازین سالایِ بی رنج اندازه دل ما دارین؟!...
دوستت دارم خیلی آرام ، خیلی نرم خیلی با حسرت مانند دخترکی که از پشت شیشه ی مغازه عروسک زیبایی را دوست دارد ...