پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
آنچه نامیدم نفسشد هق هقو سوگوُ قفسآنچه نامیدم انیسشد خاطرهدرملاقاتی به وقتِ قاعدهاز قلم افتاده دستمازنمک انباشته زخممازطلوع افتاده قلبمدور ازاین خودهای زیبادرتسلای محالهامانده ام با "م" مردیزنده ام باهجای امینمانده ام با نام یک "زن "آش دستم شد "محبت "رد قلبم شد "ندامت"قاتلم شد آن "صداقت"این چه روز و این چه احوال..!اشک را باچشم قسم نیستدست را با دست نمک...