شنبه , ۳ آذر ۱۴۰۳
اگر زنها رسوم و قوانین جامعه را زیر پا میگذارند چندان هم گناهکار نیستند زیراکه این قوانین را مردان نوشتهاند....
تجربه کردن، به تنهائی کافی نیست، تجربه را باید سنجید و در جایگاه خویش قرار داده و آن را تجزیه و تحلیل نمود تا بتوان به نتایج آن دست یافت....
بعضیها میخواهند حرف زدن را درست درلحظهای بیاموزند، که در آنلحظه، سکوتکردن را باید آموخت....
ساتورن(خدای زمان و درنگ) خطاب به شیرون: تصور کن که چقدر تحمل زندگی جاودان برای آدمی سخت تر و دردناک تر از زندگی است که من برایش تدارک دیده ام. اگر مرگ را نداشتی، مدام نفرینم می کردی که چرا از تو دریغش کرده ام. عمدا کمی تلخی به آن افزوده ام تا با دیدن آسایشی که برایت فراهم می کند، پر ولع و حریصانه در آغوشش نکشی. هم مرگ و هم زندگی را با شیرینی و تلخی در آمیخته ام تا تو را در مرتبه ای میانه سکنی دهم که برایت می خواهم: نه گریز از زندگی و نه گریز از ...
ما، در جستجوی شکل دیگری از زندگی هستیم، چون از وضعیت کنونی خود نمیتوانیم بهره بگیریم. ازآنجائیکه استعداد درونی خویش را نمیشناسیم، بهبالاتر چنگ میاندازیم، اما از این اصل غافلیم که اگر بر شاخه ای بلند هم بهایستیم، بازهم باید باپاهای خود قدم برداریم و اگر بر بالاترین جایگاه ممکن بنشینیم، بازهم برروی نشیمنگاه خویش قرار خواهیم گرفت....
در انحطاط کنونی جامعه، هرکدام از ما سهم به سزائی دارد....
نوع دیگری از اعتیاد بهفخرفروشی، این است که ارزش خود را بیش از قدر واقعی، تخمین بزنیم....
آدمی آنقدر که از فکر حوادث آینده ناراحت میشود، از خود آن حوادث ناراحت نمیشود و بدبختانه فکر اینکه چه حوادثی فردا روی میدهد، همیشه برما غالب است....
شکست هائی هست که بیش از پیروزی، ظفربخش است....