با اعتماد به نفس، پیش از شروع برنده شده ای.
هر انسانی خودش به تنهایی باید تصمیم بگیرد چه چیزی درست و چه چیزی غلط است.
سعی کن بعضی وقت ها دست از قضاوت من برداری، و به دنبال خوبی در من باشی.
به یاد داشته باشید که بعضی وقت ها نرسیدن به خواسته تان خوش شانسی بزرگی برایتان است.
هر چه بیشتر مردان را بررسی می کنم، بیشتر متوجه می شوم که آن ها فقط پسرانی هستند که بیش از اندازه بزرگ شدند تا بتوان تنبیه شان کرد!
بابای من دوستم، پدرم، و رییسم است. هر وقت کار هیجان انگیزی می کنم که او خوشش می آید، سه برابر بیشتر از چیزی که تصورش را بکنی برایم لذت بخش است.
من به این شهردار رای نخواهم داد. نه فقط به خاطر اینکه مرا برای شام دعوت نکرد، بلکه چون در راهم از فرودگاه به شهر چاله های بسیار بزرگی وجود داشت.
خودت را بشناس تا بتوانی در همه مبارزات پیروز شوی.
یا چیزی بنویس که ارزش خواندن داشته باشد، یا کاری انجام بده که ارزش نوشتن داشته باشد.
کلمات می توانند مثل اشعه ایکس باشند. اگر از آن ها به درستی استفاده کنی، می توانند درون هر چیزی نفوذ کنند.
وظیفه خود و کمی بیشتر از آن را انجام بده، و آینده خودش حواسش به همه چیز خواهد بود.
آرامش همانقدر برای خلق شعر ضروری است که آرد برای درست کردن نان لازم است.
ما نباید به دنبال قهرمانان بگردیم، باید به دنبال ایده های خوب باشیم.
بدترین نوع تنهایی این است که هیچ دوست واقعی نداشته باشی.
دیگر حقیقتی وجود ندارد.
هر کسی می تواند وقتی که لباس های خوب پوشیده اخلاق و روحیه خوب داشته باشد. هیچ افتخاری در آن نیست.
از کسی که بدی تو را تلافی نمی کند بترس؛ او نه تو را می بخشد و نه به تو اجازه می دهد خودت را ببخشی.
هر چیزی که ذهن انسان بتواند تصور و باور کند، می تواند به آن دست پیدا کند.
86400 ثانیه در روز وجود دارد. این به تو بستگی دارد که بخواهی با آنها چکار کنی.
من فکر می کنم مسئله مهم اینست که وقتی در مسیر هستی، از آن لذت ببری.
هیچ وقت از فرد پیروز پرسیده نمی شود که آیا حقیقت را گفته یا خیر.
نکتۀ مهم برای شاعران اینست که تا جایی که امکان دارد، کم بنویسند.
تاریکی نمی تواند تاریکی را از بین ببرد. فقط روشنایی می تواند. تنفر نمی تواند تنفر را از بین ببرد. فقط عشق می تواند.
چرا فکر می کنی شعر حتما باید معنایی داشته باشد؟