پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
باران سال های مشروطه ی منی توآه منی به مهمان نوازی بادگیرهابخار نفس هایمروی شیشه ی پنجره ای وقتی می نویسمتگردوهای تازه ی بی تاب پوست منیبالنگ منی تونگاه کردن به پامچال بهار منیدلتنگی تهرانی و کوچه های دربند چنارهای تازه سبز ِکوچک شده ی منیسهره ی منی که به سینه ام سوت می کشد چهچه ی پرندگان غربتی؟نعنع تو عطر نفس های کاج منی باران سال های مشروطه امبر چال گونه امشیار چانه اتنوازش موهای منی تو...