شبیه جرعه ای از قهوه ی یخ کرده می مانی که بعد از سال ها ماسیده باشد توی فنجانی همان قدر آشنا اما همان اندازه هم مبهم که از فنجان تو نوشیده باشم فال پنهانی تو را نوشیده ام فنجان به فنجان و نفهمیدم که از فنجان چندم نقش فالم...