متن پریشانی
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات پریشانی
پریشونم پریشونم
که موجِ غم به چشمامه
نوازش کن منو مادر
که دستای تو دریامه
وقتی که یک قدم تا تو رسیدم
با اخم تو تا به غم عشق پریدم
گمراهم فکری به حال دلم کن
برخیز بیا که عشق از تو شنیدم
در هر طرفم فقط تو را می بینم
لب وا کن عشقم ای شاه کلیدم
مو پریشان شد و شانه کشیدی
دل...
دهانِ دریا، ... کف آلود،
مرغِ ماهی خوار، ... پریشان،
خورشید، ... شرمگین،
ساحل، ... سیاه پوش،
کسی را
دریا بلعیده است؟
فراست عسکری
من
در آن روز،
که باران بارید،
نتوانستم،
که بپرسم
آیا
شانه ات جای پریشانی من را دارد؟!
@jameadab
شب سردی ست هوای چشم من بارانی ست
تو در خوابی و شرح حال من پریشانی ست
ای ماه پیشانی ام بیا ببین ای دلبر بارانی ام
بی خبری از من و دل در پی سرگردانی ست
رفتی وُ
همکلام در و دیوار شده ام!
***
اتاقم؛
پریشانی هایم را
--خوب می فهمد!
زانا کوردستانی
درون سینه نالانی دل ای دل
حدیث موج و طوفانی دل ای دل
چو گیسوی چمن بر شانه ی باد
چرا امشب پریشانی دل ای دل
پریشان تر از موهای تو
فکری است که در نبودنت
به هزار راه می رود
تمام کوچه های شهر را قدم می زند
و قلبم را دلداری می دهد
به امید یافتن
نشانی از تو
مجید رفیع زاد
دیگر رنگی ندارد !
حنایت را می گویم
حتی اگر تمام شهر را
حنابندان کنی ؛
دیگر روشنی بخش
قلب عاشقم نیست
چشم هایت را می گویم
حتی اگر آن را
به رنگ آبی دریا کنی ؛
بگذار سهم من از تو
تنها پریشانی گیسوانت باشد
که تا ابد قلبی...
گیجم و قرن هاست گم گشتم، در شب خسته ی جهان خودم
مثل اصحاب کهف در خوابم، مانده ام دور از زمان خودم
ورق خفته در کتابچه ام، کودکانه مرا \طیاره\ بساز
بپران و کمی بلندم کن، نیست پرواز در توان خودم
دل من قسمتش پریشانی ست، شاعرم عادتم خود...
در به دری در شب تنهایی ام
می کِشد این عشق به رسوایی ام
ای که دلم با غمت آمیخته
من غزلی تشنهٔ شیدایی ام
کهنه کتابیست غمت در دلم
خواندن این قصه تو آغاز کن
بی تو تمامم شده لبریز غم
بغض گلوگیر مرا باز کن
قلب مرا تاب...