پنجشنبه , ۲۲ آذر ۱۴۰۳
من شبیه خاطرات یک اسیر جنگی امواقعیت داشتم اما کسی باور نکرد...
شعر من را پیش او میخوانی و حظ میکنیشعر را میفهمی اما عشق من را...آه نه...
سینه ام دفتر شعری است که پاشیده ز همبند هایش شده ابیات نبودن هایت ......