یکشنبه , ۴ آذر ۱۴۰۳
هزارو یکشبِ قصهز دنیایی خزان دارمازعشق وعاشقی جاناهراسی بیکران دارمچه می دانی که دل خونینز جور روزگاران استبجای رخت خوشبختیهمی، اتش به جان دارمبرو ای مهربان پیشهرها کن دل ز مهر منکه من جای محبت در دلماتشفشان دارم...من ان قوی پریشانمکه تنها گوشه ی دریانه دیگر شوق فردایینه فکر آشیان دارمبه عشق راستین توعزیزم ذره ای شک نیستولی من میل بی انکارِ جام شوکران دارم شهرزادشیرازی( چه دلتنگم)...