شنبه , ۳ آذر ۱۴۰۳
اگر هزار ویک شبازعمرم مانده باشدهزارو یک شب برایتعاشقانه می نویسمهزار ویک شبقصّه میگویم ولالایی میخوانم...به هر زبانی که دوست داشته باشی...به هر چهره ای که بخواهی...تا شایددر ساحلی دنجیا کلبه ای متروکهیا درصدای موج هایا پرواز قاصدک هادرجنوبیا شمالیا که غرب ومشرقردّی یا نشانییا بویی ازتو باشدشهلا الوند(خاتون)...
شبهاداستانِ هزار و یک شبدردی از دلِ مندوا نمی کنداین دل تو را می خواهد تو را...️️️...