تو مرا در دردها بودی دوا
دردیست در دلم که دوایش نگاه توست دردا که درد هست و دوا نیست، بگذریم ابری که می گذشت به آهنگ گریه گفت: دنیا مکان «ماندن» ما نیست، «بگذریم...!
گفتی اَم درد تو عشق است، دوا نتوان کرد دردم از توست، دوا از تو، چرا نتوان کرد؟
به جناب عشق گفتم تو بیا دوای ما باش که به پاسخم بگفتا تو بمان و مبتلا باش
به وصل خود دوایی کن دل دیوانه ی ما را... ️️️
ما را برای بیست و چهار ساعت زندگی در امروز طراحی کردهاند و نه بیشتر ! نگرانی امروز برای مشکلات فردا، دردی از ما دوا نخواهد کرد ...
درد بی مادری ای کاش دوایی می داشت فاطمیه شده و اشک دمادم داری
ای صبا حالِ جگر گوشهٔ ما چیست بگو درد ما را به جز از صبر دوا چیست بگو
نیست مرا جز تو دوا یار جگر گوشه ی من...!
افتادگان چو تکیه به دست دعا کنند صد درد را به قطرۀ اشکی دوا کنند
رُخ بنما که چشم توست دوای چشمان تَرَم
ای کاش وقتایی که دردی رو دوا نمیکنیم حداقل دردی رو به دردا اضافه نکنیم
دلم یک یار میخواهد که همراهم شود عمری که دردم را دوا باشد، که درمانم کند عمری
شبها داستانِ هزار و یک شب دردی از دلِ من دوا نمی کند این دل تو را می خواهد تو را... ️️️
هَر وَقت دِلَم مى گرفت رو میکردَم بِش میگُفتم یِکم بِخَند️ حآلِ دُنیآم بَده لَعنتى خَنده نَبود که بگو دَوآ بگو دَرمون
از همان جا که رسد درد همان جاست دوا
تو دوای دوام بی تو دنیارو نه نمیخوام
قفل قلبم وا شد / عشق تو دوا شد / با یه لبخند / در دل طوفانی به پا شد
بیمار غمم عین دوایی تو مرا
نیست مرا جز تو دوا ای تو دوای دل من
از پای فتادیم چو آمد غم هجران در درد بمردیم چو از دست، دوا رفت...