به وقت فریب و شورِ بلا، دلآسودهام من که در دل شبانگاهان، ز رب آسودهام من نه از نبود طوفان است این سکوتِ جانم ز درحضور رب، به دل آسودهام من جهان چو خواب و خیال است و عمر، بادیهای چو دیدم اوست مقصود، ز کار آسودهام من نه در...