شنبه , ۳ آذر ۱۴۰۳
جایگاه بلنداشتیاق رخ ناز تو پر و بال من استکوچه رهگذرت کعبه آمال من استای بنازم به تو و آن همه زیبایی و مهرسایه سار نظرت شوکت اقبال من استسرنوشتی که قضا روزی ما کرده ببینمن بدنبال تو و غصه بدنبال من استآن خدایی که تو را ورد زبان همه کردفتنه چشم تو و واقف احوال من استهرچه در گستره صحنه بازار وفاستجوهر خون دل و شبنم سیال من استلحظه هائیکه به هر بی خبری زُل زده امشرحی از خاطره دفتر هر سال من استجایگاه تو بلند ...
از مردمِ افتاده مَدد جوی که این قومبا بی پر و بالی ، پر و بال دگرانند ......
بعضی از آدم ها هر چقدر بیشتر بهشون پر و بال بدی بیشتر اوج می گیرن و ازت دور میشن...