جمعه , ۲ آذر ۱۴۰۳
باز هم این روضه ها اتش به جانم میزند میبرد من را کنار خیمه های سوختهقصه ی این ماجرا از اولش با غصه بود اه دارد دختری چشمی به نیزه دوخته اعظم کلیابی بانوی کاشانی...
تو خیمه هنوز من سر لشکرتمبی تاب لب خشک اصغرتممن خواهرتم جای مادرتم...