و باد اتفاقی بود که هیچ وقت لابه لای مو های تو نیفتاد معشوق چادری من..
رد شدی از وسط کوچه و از گوشه ی در دیدم انگار تو هستی و شدم زیر و زبر قد و قامت که همان بود دلم هُری ریخت چادری ها به هم از پشت شبیه اند آخر نذر کردم که خدا جرأت آن را بدهد جای اسمت فقط این بار...