متن چشمهایم آبی بود
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات چشمهایم آبی بود
اگر کسی حتی یک درخت را بزند یا شاخه اش را بشکند، از یک چوب یک جایی از زندگی اش ضربه ای را که به آن درخت زده پس میگیرد . اگر تو بچگی معلمش با ترکه ی درختی تنبیه اش نکند یا صاحب باغی به بهانی دزدیدن سیبهای باغش...
همسایه بالایی ام پیرمرد بود که سالها درد و تنهایی و آوارگی را تحمل کرده بود و حالا تمام کرده بود و بو ی جسدش تمام ساختمان را برداشته بود . فکر می کنم این طوری است که هر کدام از اعمال و حال و هواها و احساسات ما در...
همه چیز برای او دیگر بی مزه شده بود غم، شادی و درد همه یک مزه گرفته بودند .کامش از بین رفته بود. همه ی مزه ها یک مزه شده بودند و بعد همه ی صداها یک صدا شده بود. یک صدای یکنواخت و تکراری که از دهانهای جورواجور بیرون...
می دانی فرق آثار من با بقیه در چیه؟ در این است که در آثار من فرق مرده ها، زنده ها ، اشیا ،رنگها ، تیرگی ، روشنایی و موسیقی و سکوت با هم معلوم نیست. معلوم نیست این کجا شروع می شود و آن تمام می شود. چون اصلاً...
مرده فروشی الان در تمام دنیا رواج دارد. مرده ها هم مثل چیزهای عتیقه اند هر چی کهنه تر شوند مرغوب تر می شوند و قیمتی تر.
/ محمد رضا کاتب / رمان چشمهایم آبی بود